تا به حال به این موضوع فكر كردهاید كه در شبانهروز، چقدر وقتتان صرف خوردن و آشامیدن یا فكركردن به این دو موضوع میشود؟ سعی كنید یك روز، زمانی را كه صرف آمادهكردن یا خوردن غذا و فكر كردن در مورد این موضوع میكنید، ثبت كنید. احتمالا این زمان بسیار بیشتر از زمانی خواهد بود كه صرف كارهای دیگر میكنید.
به گزارش لقمه، وقت زیادی از زندگی تمامی موجودات صرف به دست آوردن، تهیه و مصرف غذا و مایعات میشود اما آنچه بیش از این موضوع باورنكردنی به نظر میرسد، این است كه چگونه آنچه میخوریم و مینوشیم بر رفتارمان تاثیر میگذارد؟ این تأثیرات از چه نوعی است؟ در این مورد یك ضربالمثل فرانسوی میگوید: «خوردن میتواند باعث آسانتر زندگیكردن انسانها شود.» آیا این نظر درست است؟
تاثیر غذا بر روان
نتایج چند تحقیق نشان داده است خوردن یك وعده غذا یا نوشیدن آب میتواند بر سطح فعالیت، خلقوخوی فرد و عملكرد سرعت فكركردن او تاثیر بگذارد. گاه خوردن یك غذای خاص یك جنبه از رفتار را افزایش میدهد و گاه باعث كاهش آن میشود. این موضوع به زمانی از روز كه آن غذا خورده میشود و محتوای آن غذا بستگی دارد.
برای مثال، یك غذا با كربوهیدرات بالا، ماده تریپتوفان را افزایش میدهد و در نتیجه، سروتونین نیز بالا میرود. این افزایش میتواند باعث احساس خستگی بیشتر در فرد شود و گذر زمان به نظر كندتر برسد.
در آزمایشی كه به همت چند نفر از روانشناسان آمریكایی به سرپرستی بونی اسپرینگ انجام شد زنان بعد از وعده غذایی با كربوهیدرات بالا، احساس خستگی را گزارش كردند اما آنها بعد از وعده غذایی كه شامل میزان زیادی پروتئین بود این احساس را نداشتند.همچنین اسپرینگ و همكارانش دریافتند خستگی بعد از مصرف غذا با كربوهیدرات بالا و سطح قند خون مرتبط نیست. درعوض، شروع خستگی با افزایش تریپتوفان در خون همزمان است.
دلایل روانشناختی ترجیح مزهها
1ـ شیرین و شور:
ترجیح غذاهای شیرین بسیار بیشتر از مزههای دیگر است؛ این مساله فارغ از جنسیت، نژاد و ملیت است. علاوه بر انسانها، بیشتر موجودات دیگر نیز غذاهای شیرین را به غذاهای دیگر ترجیح میدهند. بسیاری از موجودات دنبال طعم شیرین هستند.
غذاها و نوشیدنیهای شیرین، باعث ذخیره قند و در نتیجه ایجاد كالری میشود. كالری انرژی بدن را تامین میكند و وجودش برای بدن ضروری است.معمولا در محیطهای طبیعی، برای بیشتر موجودات از جمله انسانها، كالریهای گوارا به میزان كافی موجود نیست. در نتیجه ذخیرهكردن منبع كالریها برای بقای موجودات ضروری است.
یك مثال از چنین منبعی میوه رسیده و آبدار است كه تامینكننده قند، ویتامینها و مواد معدنی لازم برای بدن است. اجداد ما نیز مزه شیرین را ترجیح میدادند.
مطمئنا برخی تجارب نیز میتواند در میزان ترجیح غذاها و نوشیدنیهای شیرین تاثیر بگذارد. یكی از دلایل ترجیح مزه شیرین، ترجیح دیگران است كه ما با مشاهده، آن را میآموزیم.بعلاوه، ما میدانیم نوزادان به غذاهایی بیشتر تمایل نشان میدهند كه پاداشدهنده باشند یا از طریق آن بتوانند توجه بزرگترها را جلب كنند.
غذاهایی با مزه شیرین بیشتر از مزههای دیگر مورد توجه بزرگترهاست. چند بار از یك پدر یا مادر شنیدهاید كه این جمله را به كودك خردسالش میگوید: «اگر خوب باشی، بهت یك شكلات میدهم»؟
از سوی دیگر، تحقیقات نشان داده است بزرگترین تاثیری كه تجربه افراد برای ترجیح مزه شیرین دارد، خود مزه نیست، بلكه غذاهای خاصی است كه ترجیح میدهیم شیرین باشند.ما به یك لایه شكر افزوده شده به كباب یا تخممرغ علاقهای نداریم، اما اغلب بستنی یا كیك را بیشتر از تخممرغ دوست داریم البته تجربیات آشپزی ما كه با كشورهای دیگر متفاوت است، تعیین میكند كه دوست داریم چه غذاهایی شیرین باشند.
برای مثال در كشورمان، شكلات معمولا شیرین است، اما در مناطق سنتی مكزیك اینگونه نیست. به عبارت دیگر، ترجیح دادن غذاهای معمولا شیرین باعث تمایل ما به مزه شیرین میشود.
ترجیح دادن غذاهای شور نیز بسیار شبیه غذاهای شیرین است. بجز كودكان تازه متولدشده، بقیه افراد و بیشتر موجودات نمك را دوست دارند. به نظر نمیرسد نوزادان بتوانند متوجه مزه نمك شوند. احتمالا به این دلیل كه سازوكار چشاییشان برای نمك هنوز ایجاد نشده است.
هرچند پس از چهار ماهگی، موضوع بسیار متفاوت میشود و این نوزادان نیز شبیه انسانهای سنین بالاتر و دیگر موجودات، مزه نمك را بخوبی متوجه میشوند.
اما علت این گرایش فطری چیست؟ همانند كالریها، نمك نیز برای كاركرد درست بدن انسان و دیگر موجودات ضروری است. بسیاری از كاركردهای بدن به وجود نمك بستگی دارد.
برای مثال، تجمع نمك در خون باید در یك سطح خاص حفظ شود، هر چند مقدار كمی از نمك از طریق تعریق و ادرار دفع میشود. اگر كسی خوردن نمك را متوقف كند، لاجرم بدن آب را دفع خواهد كرد تا میزان نمك در خون در یك سطح خاص حفظ شود و در نتیجه، شخص به دلیل از دست دادن آب بدن میمیرد.
2ـ ترجیح مزههای متفاوت:
اما همانطور كه همه بخوبی میدانیم، غذاهایی هستند كه مزهشان شور یا شیرین نیست، بنابراین نمیتوان تبیینهای بالا را برای آنها ارائه كرد. گستره وسیعی از غذاهایی كه انسانها دوست دارند، هیچ علت ژنتیك یا زیستی ندارند.
برای مثال در كامرون و زئیر، مردم هزاران نوع حشره میخورند، اما در كشور ما و البته بسیاری از كشورهای دیگر، خوردن حشرات نفرتانگیز است؛ چرا چنین تفاوت بزرگی در ترجیح غذایی ملتها وجود دارد؟ آیا این تفاوتها به ما و سایر موجودات كمك میكند كه زنده بمانیم؟
فرض كنید شما در یك جنگل بدون هیچ مزایای تمدنی زندگی میكنید و تحت شرایطی هستید كه افراد در آنجا رشد كردهاند؛ به انتخابهای غذایی كه دارید، فكر كنید.
انواع متفاوتی از گیاهان و حیوانات وجود دارد كه شما احتمالا آنها را میخورید. كدامیك از آنها را برای خوردن، خوب میدانید و كدام یك را مناسب خوردن نمیدانید؟ كدام یك سلامت شما را حفظ خواهد كرد و كدامیك این كار را نخواهد كرد؟ كدام تركیب غذایی به شما همه مواد مغذی لازم را خواهد داد؟ اگر شما از آن منطقه جنگلی به منطقهای با آب و هوایی دیگر بروید، گزینه غذاهای انتخابیتان كاملا تغییر خواهد كرد. در محیط جدید تصمیم میگیرید چه غذاهایی بخورید؟
تمامی این مثالها نشان میدهد منطقه جغرافیایی كه افراد در آن زندگی میكنند، تعیینكننده نوع غذاها و مزههایی است كه آنها ترجیح میدهند، استفاده كنند.
از نظر روانشناسی تكاملی، استفاده از غذاهای خاصی در طول تاریخ موجب شده است كه اجداد ما بتوانند زنده و سالم بمانند. همین ترجیحات اكنون به ما رسیده است و ما نیز تا حد زیادی ترجیحات غذایی آنها را داریم؛ هرچند بر اثر مدرن شدن جوامع و گسترش ارتباطات بین فرهنگی، ما ترجیحات غذایی دیگری نیز داریم كه برای ما نیستند و تاثیر فرهنگهای دیگر است.
نگران كودكان بهانهگیر نباشید
كودكی كه به دنیا میآید، تنها شیر مصرف میكند. اما معمولا زمانیكه شروع به راه رفتن میكند، مجموعه بزرگ غذاییای برایش وجود دارد كه میتواند از آن بخورد.این موضوع مهمی است كه چگونه كودك خردسال یاد میگیرد وقتی والدینش برای مدت طولانی در كنارش نیستند، چه غذاهایی بخورد.
برای موجودات همهچیزخواری مثل انسان ژنها نمیتوانند همه ترجیحات غذایی را از پیش برنامهریزی كنند، زیرا انتخابهای زیاد و تغییر انتخابهای گستردهای وجود دارد.جانوران همهچیزخوار غذاها و نوشیدنیهای خوب و بد را براساس در دسترستر بودن، سودمندتربودن و ضروریبودنشان در نظر میگیرند.
خوردن یك چیز اشتباه به مرگ منجر خواهد شد، زیرا گیاهان و حیوانات سمی زیادی وجود دارد اما خوشبختانه، ما و سایر موجودات همهچیزخوار متوجه میشویم كه در محیطهای گوناگون چه غذایی خوب است و چه غذایی بد.
به همین دلیل، اگر شما فرزندی بهانهگیر در غذاخوردن دارید، نگرانش نباشید. كودكان در یك دوره زمانی، غذاهایی را برای خوردن انتخاب میكنند كه بدنشان به آنها نیاز دارد. براساس تحقیق مشهوری كه در دهههای 1920 و 1930 توسط دكتر كلارا دیویس انجام گرفت، بسیاری افراد از جمله متخصصان اطفال، باور دارند كه این نگرانی معنایی ندارد.
دكتر دیویس در تحقیق خود از 15 كودك سالم بین شش تا یازده ماههای استفاده كرده بود كه در زمان شروع آزمایش، از غذاهای دیگری غیر از شیر كمتر استفاده كرده بودند.همه بچهها از شش ماهگی تا چهار و نیم سالگی در یك بیمارستان قرار گرفتند (البته در حال حاضر امكان این كار برای آزمایش وجود ندارد).
در زمان صرف غذا، یك پرستار به هر بچه یك سینی حاوی مجموعهای از غذاها مثل غلات، تخممرغ، شیر، مایعات و گیاهان میداد. پرستار به هر بچه غذایی میداد كه خود او انتخاب میكرد.گاهی اوقات یك بچه در یك دوره طولانی در مصرف غذاهای خاصی زیادهروی میكرد، اما این زیادهروی سرانجام متوقف میشد.
بچهها در یك دوره زمانی طولانی، به یك رژیم غذایی متعادل میرسیدند و خوب رشد میكردند بنابراین، میتوان گفت در بیشتر موقعیتها، انسانها رژیمهای غذایی نسبتا متعادلی را انتخاب میكنند.تجربه میتواند میزان تمایل به یك غذای خاص را در آینده، كاهش یا افزایش دهد. حداقل در دنیایی كه ما در آن زندگی میكنیم، بسیاری از تغییرات در ترجیح غذاها به بقای ما كمك میكند.
خوردنیهای آشنا
فرض كنید كه شما در یك مهمانی ناهار حضور دارید و میزبانتان به شما یك بشقاب از غذاهایی میدهد كه برایتان آشنا نیست. مطمئنا اشتیاق زیادی برای خوردن آن غذا نخواهید داشت. اكراه ما برای خوردن غذای ناآشنا، موضوع جدیدی نیست.
در كل، انسان همچون موجودات دیگر از چیزهای جدید میترسد و به همین دلیل، غذاها و موقعیتهایی را ترجیح میدهد كه برایش آشنا هستند البته برخی افراد بیش از بقیه از غذاهای ناآشنا میترسند.اگر ما از غذاهای جدید میترسیم و غذاهای آشنا را ترجیح میدهیم، پس میتوان با نشاندادن یك غذای جدید به فردی به صورت مكرر باعث افزایش تمایل شخص به آن غذا شد.
بسیاری از آزمایشها این مورد را تایید كردهاند برای مثال، دكتر پاتریشیا پلینر، روانشناس آمریكایی در آزمایشی بر دانشجویان متوجه شد كه آشنایی با غذاهای خاص منجر به تمایل بیشتر افراد به آن میشود.در تحقیقی دیگر، دكتر لین بیرچ و همكارانش بهطور مكرر از كودكان دو تا پنج ساله میخواستند كه به چند نوشیدنی نگاه كنند و آنها را بچشند.
همه نوشیدنیهایی كه آنها مصرف میكردند برایشان تازه بود. تمایل كودكان به نوشیدنی زمانی بسیار بیشتر بود كه كودك پیشتر آن را دیده بود. حال پرسش مهم این است كه چرا افراد در یك بازه زمانی، برخی غذاهای تكراری را در برنامه غذایی خود حذف میكنند.
پاسخ روانشناسان این است كه قرار گرفتن در معرض یك غذا میتواند علت كاهش موقت و كوتاهمدت میل به آن غذا باشد و همچنین علت افزایش تمایل به آن غذا. برخی آزمایشها این پدیده را تائید میكند.
در آزمایشی كه دكتر دیوید استنگ انجام داد، زنانی كه در این آزمایش شركت كرده بودند، پانزده نوع غذا را میچشیدند، اما میزان تمایل به هر غذا با تكرار دفعات چشیدن آن غذا كاهش مییافت، ولی بعد از یك هفته كه آن غذاها را نخوردند، دوباره تمایلشان به آن غذا بیشتر شد.
گرایش انسانها و دیگر موجودات به غذاهای آشنا با اجتناب از غذاهای قبلا مصرفشده همراه است. برای همهچیزخوارانی مثل انسان این تدبیر غذایی بسیار سودمند است، چون استفاده از غذاهای آشنا رسیدن مجموعهای از مواد مغذی به بدن را تضمین میكند.
زمانیكه این اتفاق رخ میدهد، به نظر میرسد كه آشنایی بعد از مدتی منجر به ایجاد حس موقت نفرت از غذا میشود، در حالیكه نخوردن آن غذا پس از مدتی موجب تمایل دوباره به آن میشود.