اثرات سوء تحریمها بر اقتصاد کشور و بیتدبیریها در دولت گذشته، تورمی ۴۰ درصدی با موج فزاینده قیمتها به خصوص در حوزه سبد غذایی خانوار را بر جای گذاشت و سفره خانواده ایرانی را کوچک کرد.
به گزارش لقمه، کوچک شدن سفره خانوار اثراتی جبرانناپذیر در حوزه سلامت بر جای میگذارد که به ویژه در جامعه زنان زیانی بیشتر تحمیل میکند. «سیمین کاظمی» فعال و پژوهشگر اجتماعی به بررسی آثار تحریمها بر سلامت سفره ایرانی پرداخته است:
یکی از چالشهایی که امروزه جامعه ما با آن روبهروست، افزایش نرخ تورم در کالاهای اساسی بخصوص مواد غذایی است، آیا کاهش سبد هزینه مواد غذایی تاثیری برابر بر سلامت مردان و زنان دارد؟
اگر بخواهیم از بعد جنسیتی به موضوع نگاه کنیم، میتوان گفت که نیازهای تغذیهای زنان و مردان با هم یکسان نیست، مردان برای تامین انرژی به میزان کالری بیشتری در روز نیاز دارند ولی زنان به دلیل مسائل فیزیولوژیک نیازشان به برخی مواد بیشتر از مردان نیاز است. وضعیتهایی مثل قاعدگی، بارداری، شیردهی و یائسگی باعث میشوند زنان به مقادیر بیشتری از پروتئین، آهن، کلسیم و برخی ویتامینها نیاز داشته باشند. آهن یکی از مهمترین نیازهای تغذیهای زنان است چون هر ماه طی قاعدگی مقداری خون از دست میدهند و در معرض کم خونی فقرآهن هستند. این آهن مورد نیاز باید از طریق غذا و در غیر این صورت با مصرف قرص آهن تامین شود. آهن هِم یعنی آن نوعی که از گوشت و جگر و قلوه به دست میآید، به میزان بیشتری جذب میشود ولی آهن منابع گیاهی مثل اسفناج و عدس کمتر قابل جذب است (۲تا۱۰درصد).
در واقع برخلاف آنچه گفته میشود اینها نمیتوانند جایگزین مناسبی برای گوشت و جگر به عنوان تامین کننده اصلی آهن مورد نیاز بدن باشند. یعنی باید مقادیر زیادی اسفناج یا عدس مصرف شود که عملاً غیرممکن است! در دوران بارداری نیاز به پروتئین بیشتر میشود که هم به دلیل نیازهای جنین و هم نیاز مادر است. وقتی گرانی مثل گرانی افسارگسیخته اخیر، اتفاق میافتد مردم مجبور میشوند که از کیفیت مواد غذایی صرفنظر کنند و تنها به فکر سیر شدن شکمشان باشند. در این موقع آنچه اصلاً مطرح نیست نیازهای تغذیهای ویژه است و زنان به دلایلی که گفته شد بیشتر از مردان در معرض خطر قرار میگیرند. در موضوع تاثیر گرانی بر وضعیت سلامت مردم به نظرم باید تفاوت طبقاتی را در نظر گرفت. یعنی این مسئله است که تاثیرپذیری را بهتر نشان میدهد و نه مسئله جنسیت به تنهایی.
تاثیر کاهش سبد هزینه مواد غذایی بر زنان خانه دار به چه شکلی است؟
زنان خانه دار در واقع کارگران بیجیره و مواجب خانگی هستند که نه ارزش کارشان به حساب میآید و نه کارخانگی اساساً کار به حساب میآید. زن خانه دار یک کارگر بدون مزد است که در ازای خدمات مختلفی که در خانواده ارائه میکند از غذا و پوشاک بهرهمند میشود. زن خانهدار با وجود آنکه در زندگی مشترک بار اداره خانه و خانواده را به دوش دارد ولی به هیچ درآمدی دسترسی ندارد. حتی یارانهای که از طرف دولت پرداخت میشود و ظاهراً به تک تک افراد تعلق میگیرد درواقع درآمدی است برای سرپرست خانوار و اوست که تصمیم میگیرد چگونه خرج شود و زن کمتر دخل و تصرفی در آن دارد. زن خانه دار به دلیل وابستگی کامل اقتصادی به مرد، زندگی و از جمله تغذیهاش کاملاً وابسته به شرایط اقتصادی مرد است. زن فقط میتواند مواد خام تهیه شده را به مرحله قابل مصرف برساند و میان اعضا تقسیم کند. در مواردی که خانواده از نظر مالی در مضیقه باشد زن معمولاً طبق هنجارهای فرهنگی غالب رفتار میکند و ممکن است حتی از سهم غذا و پوشاک خود به خاطر نانآور (مرد) و فرزندان گذشت کند. زن خانهدار، یک انسان فراموش شده و بدون حق است که مسئول فداکاری و خدماترسانی به اعضای خانواده است.
با توجه به سیاستهای افزایش جمعیت که اخیرا مورد توجه قرار گرفته است بیتوجهی به تغذیه زنان در کنار افزایش فرزند آوری چه خطری میتواند برای زنان داشته باشد؟ و این خطر چه طیفی از زنان را بیشتر در معرض تهدید قرار میدهد؟
ابتدا در مورد سیاست افزایش جمعیت باید بگویم وزارت بهداشت میتوانست به شیوهای دموکراتیکتر و با در نظر گرفتن خواست و شرایط زنان در سنین باروری آن را اجرا کند. مثلاً در این طرح سن زنان یا فاصله گذاری بین تولدها و تعداد فرزندان و شرایط اقتصادی اجتماعی لحاظ نشده است. در حالی که پیش از این گفته میشد سن زیر ۱۸ و بالای ۳۵ سال به دلیل خطراتی که برای زن وجود دارد حاملگی نباید صورت گیرد و یا فاصله گذاری میان تولدها توصیه میشد که فعلا همه اینها نادیده گرفته شده است. بسیاری از زنان به دلایل شغلی و اجتماعی و با اعتقاد به برنامهریزی برای تولد فرزند نمیخواهند و نمیتوانند در این برنامه شرکت فعال داشته باشند ولی در حال حاضر فکری به حال آنها نشده است. در حال حاضر مراکز بهداشتی درمانی از ارائه هرگونه خدمات و وسایل جلوگیری از بارداری به شدت منع شدهاند و زنان مجبور هستند که به داروخانهها مراجعه کنند یا هزینههای گزافی برای آی یو دی گذاری و یا بستن لولهها پرداخت کنند در حالی که پیش از این همه اینها رایگان بوده است.
از همه مهمتر این است که برنامه افزایش جمعیت بیش از همه زنان طبقات فرودست و کم درآمد را تحت تاثیر قرار خواهد داد و به بروز بارداریهای بیشتر (خواسته یا ناخواسته) در میان آنها منجر خواهد شد به این دلیل که توان پرداخت هزینههای جلوگیری از بارداری را ندارند و نیز از سطح سواد پایین تری برخوردارند و مسئله سلامت برایشان کمتر اهمیت دارد. هر بارداری از نظر فیزیولوژیک قوای زن را تحلیل میبرد و ذخایر بدن او را نابود میکند و ممکن است با مسائل و مشکلات فراوانی که با افزایش تعداد بارداری رابطه دارد سلامتش را در معرض خطر قرار دهد. حال اگر مسئله تغذیه و گرانی را هم در کنار همه این مسائل قرار دهیم بارداریهای مکرر برای زنان طبقات فرودست با عدم دسترسی به منابع تغذیهای لازم یقیناً فاجعهای خواهد بود که زندگی و سلامت آنها را تهدید خواهد کرد.
یعنی معتقدید که سیاست کنترل جمعیت باید در زنان روستایی و طبقات فرودست با شدت بیشتری اعمال و فرهنگسازی شود؟
بله، قطعاً همینطور است. زنان مناطق روستایی و طبقات فرودست باید مورد توجه ویژه باشند. خوشبختانه در برنامههای جدید که در بعضی مناطق به مراکز بهداشتی درمانی ابلاغ شده است، در مورد زنان مناطق صعبالعبور و دورافتاده، و نیز افراد با رفتارهای پرخطر و بارداریهای پرخطر (شامل فشارخون و بیماری قلبی و دیابت شدید و بعضی بیماریهای همراه دیگر) استثناهایی قائل شدهاند. یعنی آنها میتوانند همچنان از اقلام پیشگیری از بارداری رایگان بهرهمند شوند. ولی در مورد طبقات فرودست و فقیر و حاشیه شهرها این مسئله لحاظ نشده و در واقع به حال خودشان واگذاشته شدهاند که هر تعداد که ممکن است بچه دار شوند و این یعنی برنامه ریزی برای سوءتغذیه زنان و بازتولید فقر و نابرابری. وزارت بهداشت بهتر است در چنین برنامههایی به شرایط اقتصادی و اجتماعی افراد نیز توجه کند. زنی که وضعیت اقتصادی و مالی خوبی ندارد، به وسایل جلوگیری از بارداری کمتر دسترسی دارد، احتمال بارداری او بیشتر خواهد بود و در هنگام بارداری هم به دلیل فقر، نیازهای تغذیه ای او تامین نخواهد شد و به این ترتیب زندگی و سلامت خود و بچهاش در معرض خطر خواهد بود.
دولت چه برنامه حمایتی در راستای افزایش کیفیت تغذیه مادران به ویژه زنان باردار باید در دستور کار قرار دهد؟
دولت به جای مشوقهای بارداری مثل سکه طلا و وام مسکن وزمین که ممکن است زنان را برای باردار شدن تحت فشار و اجبار از سوی همسران قرار دهد یا خودشان به دلیل شرایط بد اقتصادی و برای برخوردار شدن از این مشوقها مجبور به بارداری شوند بهتر است برای هر زن باردار به صورت ماهانه سبد مواد غذایی مورد نیاز اختصاص دهد. هرچند که چنین امری هم چندان قابل قبول نیست و زن مجبور است برای حل مشکل تغذیه اطرافیان همین کمک دولتی را هم میان همه اعضا تقسیم کند.
بازگشت به صفحه نخست