خدای تعالی به یک دسته از انسانها توفیق میدهد، تا به اینجا برسند که بگویند: خدایا! بگو چگونه بخورم، کجا بخورم و چهقدر بخورم؟ این اخلاق موحدین است که به آنچه او اجازه خوردنش را داده، تسلیم هستند.
به گزارش لقمه، مرحوم حجتالاسلام حاج شیخ «علی اصغر هرندی» به برگزاری کلاسهای اخلاق اسلامی مبادرت میکرد. او واعظی متعظ بود که پندش در ژرفای دل مشتاقان مینشست، چرا که سیره او گویای آن بود که از بن دندان و صمیم جان به آنچه میگوید، باور دارد.
آنچه پیش رو دارید، بخشی از مجموعه دروس اخلاق مرحوم در مدرسه مهدیه است که به تبیین اخلاق اسلامی در خوردن و آشامیدن پرداخته است که در قالب کتاب «سفره پاک» به رشته تحریر درآمده است.
توأم بودن روح و جسم در انسان، تعالی او را رقم میزند
انسان در خوردن با همه حیوانات، خصوصاً پستانداران اشتراکاتی دارد، وجود ما شامل دو قسمت روح و جسم است و خدای متعالی مدتی را برای ماندن روح در جسم، در این عالم مقرر کرده است، که اگر انسان در این مدت بتواند در این ترکیب، آن چنان که خدا راهنمایی کرده و میپسندد، حرکت کند، آنقدر ترقی و تعالی پیدا میکند که حتی مقربین از ملائکه به او راه نخواهد یافت، ولی اگر انسان مثل ملائکه یک بعدی و فقط روح محض بود، این ترقی و تعالی حاصل نمیشد.
شهوت خوردن جزو سرشت جسم است، یعنی خوردن نیازی به تشویق و ترغیب ندارد، غریزه و شهوت آکل حالتی را در وجود انسان ایجاد میکند که در فارسی به آن «گرسنگی» و در عربی «جوع» میگویند، به دنبال گرسنگی، صاحب این غریزه در پس غذا میدود، این حالت از آغاز تولد وجود دارد، نوزاد یک روزه برای بلعیدن چیزی که شهوت گرسنگی او را آرام کند، صدای جیغ و گریهاش بلند میشود، با گذشت زمان کسی از یاد نمیبرد که برای بقا و سلامت جسم خود باید بخورد، بلکه میل شدید و لذت بردن از خوردنیها او را به دنبال غذا میکشد.
عدهای همانند چهارپایان به خوردن مشغول میشوند
انسانها در خوردن به دو دسته کلی تقسیم میشوند:
دسته اول: «وَیَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ» میخورند و میآشامند، همان گونه که چارپایان میخورند و میآشامند، اگر گاو گرسنه یا شتر گرسنه به مزرعهای برسد که متعلق به چند یتیم درمانده است و تمام زندگیشان این مزرعه کوچک است، مشغول خوردن و پایمال کردن میشود و ملاحظه نمیکند که این مزرعه مال یک جبار ستمگر است یا یک صغیر درمانده، خدای تعالی در وصف یک دسته از انسانها میفرماید «وَیَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ» مثل همان چارپایانند.
خوردن محاسباتی دستور عمل اخلاق اسلامی است
دسته دوم: میخورند و میآشامند، ولی فرقشان با انعام و چارپایان این است که در خوردنشان محاسباتی وجود دارد، گاهی عقل به آنها حکم میکند که این چیز را باید بخوری و آن چیز را نباید بخوری، گاهی طب به آنها حکم میکند که این چیز را باید بخوری و آن چیز را نباید بخوری، در اینجا به حکم غریزه و طبعی که همه حیوانات از جمله انسان دارد، گاهی از برخی خوراکیها پرهیز میکنند، حیوان گیاهخوار، به طور غریزی از گیاهان سمی اجتناب میکند و آنها را نمیخورد، ولی انسان علاوه بر این موانع غریزی، به سبب داشتن عقل، بعضی خوردنیها را نمیخورد.
یا براساس نظر طبیب که همان نظر عقل است، بعضی از خوردنیها را مضر و برخی خوردنیها را مفید میشمارد، خوردنیهای این دسته دوم، تحت فرمان خوردنی آفرین تنظیم شده است، او که خوردنیها و آشامیدنیها را افریده است، میخواهد که من چگونه بخورم و بیاشامم، چه بخورم و چه بیاشامم، چه وقت بخورم و چه وقت بیاشامم؟ به فرمان خالق خوردنیها و آشامیدنیها تسلیم میشود و این گونه بودن، اخلاق اسلامی در خوردنیهاست.
موحدین در خوردن و آشامیدن تسلیم مولا هستند
در حقیقت مثل اینها آن جنابی است که برای خرید غلام به بازار رفت، به بردهفروش گفت: غلامی به ما بده که شعورش خوب باشد و زیادی قیمتش مهم نیست، تو بهتر میدانی و این بردگان مدتی نزد تو بودهاند و آنها را بررسی کردهای و نسبت به آنها شناخت خوبی داری.
بردهفروشی گفت: کسی را دارم که باب میل تو است، ولی همه آن را نمیپسندند، زیرا دارای شعور و درک خوبی است! معامله انجام شد و برده را به منزل آورد، به غلام گفت: ارباب قبلی از تو تعریف کرده است، بگو ببینم، از خوراکیها به چه چیزی میل داری؟ گفت: تو سید و آقای من هستی، تا چه بخورانی! گفت: چه چیزی دوست داری بپوشی؟ سفید، آبی؟ قبا، پیراهن؟
گفت: تو سیدی، تا چه بپوشانی! گفت: دوست داری که محل آسایشت در کدام اتاق باشد؟ گفت: تا کجا ساکن بگردانی! دید عجب! دوست او برایش چه لقمهی با صفایی گرفته است!
اگر سیادت حضرت باری تعالی را به خودمان به اندازه آن غلام درک کنیم، چه میشود؟! ما شب جمعه یا اوقات دیگر، میگوییم، «الهی و سیدی و مولای»، او سید ماست، لازمه عبد بودن ما این است که او سید باشد و لازمه سید بودن او این است که ما عبد باشیم، لازمه مولا بودن او این است که «بنده» باشیم.
خدای تعالی به یک دسته از انسانها توفیق میدهد، تا به اینجا برسند که بگویند: خدایا! شهوت خوراک را تو دادی، بگو بدانم چه بخورم، چگونه بخورم، کجا بخورم، چقدر بخورم؟ این اخلاق موحدین است که به آنچه او اجازه خوردنش را داده، تسلیمند، آنان خود و شهوت خوراکشان را، نعمت و لطفی از جانب خدای تعالی و همه چیز را از جانب او میدانند.