آداب اسلامی غذاخوردن از زبان مرحوم حجت‌الاسلام هرندی/3
اسراف نکن، برکت از زندگی‌مان می‌رود


در گذشته کلمه اسراف در خانه‌ها شناخته شده بود؛ به بچه می‌گفتند، اسراف نکن، برکت از زندگی‌مان می‌رود، امروز ما چه وضعی داریم؟ چه بلیه‌ای است که گرفتار شده‌ایم! ملت، نه تنها از مسیر مولد بودن فاصله گرفته است، بلکه در مصرف هم بی‌مبالات است.

به گزارش لقمه، مرحوم حجت‌الاسلام حاج شیخ «علی اصغر هرندی» به برگزاری کلاس‌های اخلاق اسلامی مبادرت می‌کرد. او واعظی متعظ بود که پندش در ژرفای دل مشتاقان می‌نشست، چرا که سیره او گویای آن بود که از بن دندان و صمیم جان به آنچه می‌گوید، باور دارد.
آنچه پیش رو دارید، بخشی از مجموعه دروس اخلاق مرحوم در مدرسه مهدیه است که به تبیین اخلاق اسلامی در خوردن و آشامیدن پرداخته است که در قالب کتاب «سفره پاک» به رشته تحریر درآمده است.

خوراک حلال متقی شدن انسان را در پی دارد

آیه‌ای که بیشتر مورد بحث ماست: «وَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلاَلًا طَیِّبًا وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِیَ أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ» امر می‌کند که بخورید، می‌گوید كُلُواْ من شما را به گونه‌ای خلق کرده‌ام که باید بخورید، از رزق حلالی که به شما داده‌ایم بخورید، بخورید، حلال و طیب است، خوش و خوب است.
آیا این رزق را بخورید تا وزن‌تان افزایش یابد؟! یا شهوت‌تان کامل‌تر بشود؟! یا نیرومند‌تر و قوی‌تر بشوید؟! برای چه کار می‌گوییم، بخورید؟ به همراهش فوری می‌فرماید: «وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِیَ أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ» از خوراک حلال و طیبی که برای شما قرار داده‌ام بخورید، برای اینکه متقی شوید، تقوای فعلی و تقوای ترکی؛ از آنچه ممنوع کرده‌ام خودتان را کنار بکشید و آنچه را امر کرده‌ام انجام بدهید، این تقواست.
بخورید اما، نه برای پرورده شدن، بلکه برای اینکه اگر ایمان دارید، تقوای الهی را در زندگی‌تان پیاده کنید، اصل، ایمان است، اصل این است که قلب به این حقیقت معتقد باشد، الله را خالق و مالک  رازق و ولی خود بداند و در برابر او تسلیم باشد، تا در نتیجه، تقوای او برایش اصل اساسی زندگی باشد.

واجب است بخوری اما نه تفریط و نه افراط

واجب است که بخوری؛ حق نداری که آن قدر نخوری که این بدن از پا در بیاید، بی‌حال شوی و نتوانی اصلاً روی پا بایستی، بخورید، اما برای تقوا، بنیه خودتان را تقویت کنید، خوردن برای این است که متقی باشید و وظایف شرعی و الهی‌ را که بر عهده شما است، انجام دهید.

زیاده‌روی نکن!

آیه‌ای از سوره مبارکه‌ انعام بخوانیم که نعمت‌ها را معرفی می‌کند: «وَهُوَ الَّذِی أَنشَأَ جَنَّاتٍ مَّعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُواْ حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»، ایجاد و آفرینش باغ‌ها و بستان‌ها، آن باغ‌هایی که شما برای آنها داربست‌هایی تهیه می‌کنید و آنها که بدون داربست می‌باشد، باغ‌های نخل و انگور و زراعتی که محصول و میوه‌اش مختلف است و انار و زیتون و سایر میوه‌ها، همه اینها را برای شما آفریدیم و امر می‌کنیم که هر گاه که به بار نشست و آماده خوردن شد، بخورید و حقی را که ما قرار داده‌ایم، در هنگام درو کردن و چیدن ادا کنید، یعنی زکات آن را بدهید، اما یک نکته دقیق را یادتان نرود و آن این که «لاَ تُسْرِفُواْ»؛ اسراف و زیاده‌روی نکنید.
آنجا به کسانی هشدار داد که در مقام تفریط بودند و اینجا بیشتر به سوی کسانی است که در مقام زیاده‌روی و افراط هستند، ما اینها را برای که بنیه شما آماده انجام وظیفه شود، قرار دادیم، اگر زیاده‌روی کنید، از دایره محبت ما خارج می‌شوید، وای به حال کسی که از محبت خدا خارج شود و خدا دوستش نداشته باشد و او را از ولایت خود خارج کند و او را دور بیندازد و بگوید برو، تو را نمی‌خواهم! اسراف، یکی از بدبختی‌هایی است که بشر از گذشته‌ دور گرفتار آن بوده است، گاهی اسراف در اسلام، خیلی دقیق می‌شود.

امام صادق(ع): خرما را بخوری و هسته‌اش را دور بیندازی، اسراف است

شخصی به امام صادق علیه‌السلام عرض می‌کند «تا کجا ممکن است من مسرف باشم؟»، می‌فرماید «آب را که می‌خوری، اگر مقداری اضافه بیاید و دور بریزی اسراف است، یا خرما را بخوری و هسته‌اش را دور بیندازی، اسراف است!»
ما چه می‌کنیم؟ امروز رفتار ما با خوراکی‌ها چگونه است؟ هم نانوای ما مردم را در مسیر اسراف قرار می‌دهد، هم مصرف‌کنندگان نان در مسیر اسرافند، گاهی آمار می‌دهند که در تهران، مردم روزی چند هزار تن نان از خانه‌هایشان دور می‌ریزند! حالا آنها را به چوبکی می‌دهند که من گاهی عرض کرده‌ام، دعایش را باید به جان گاوهای عزیز کرد که این نان‌ها را مصرف می‌کنند و الا بلا نازل می‌شد، وضع این ملت این جور نبوده است.

گذشتگان ما برای نان احترام قائل بودند

من مقداری از گذشته این مملکت مطلع هستم و می‌دانم در صورتی که نانی زیاد می‌آمد و در سفره بیات می‌شد و خورده نمی‌شد، اگر تابستان بود، پدر خانواده می‌گفت: نان بیات داریم، امروز ظهر ناهار آب دوغ باشد تا این نان‌ها مصرف شود و اگر زمستان بود، می‌گفت: امروز اشکنه، کله‌جوش یا غیره باشد تا نان‌های بیات مصرف شود، حال نانی که از شب می‌ماند، می‌گوید این را در سطل چوبکی بینداز، چون صبح باید نان تازه خورد، ظهر باید نان تازه خورد! و از نان تازه هم قسمت‌های خیلی قشنگ، تمیز، زیبا و برشته را جدا می‌کند و قسمت‌هایی را که مقداری کمتر آتش خورده است، کنار می‌زند. این دین، اینها را اسراف می‌داند، ولی ما چون عادت کرده‌ایم و این رویه‌ی همه گیر شده است، باکی نداریم.
ملتی مولد و قانع در کی؟ در 60 سال پیش این مملکت، من یادم هست، 65 سال پیش این مملکت که من مقداری یادم است، 55 سال پیش این مملکت که من کاملاً عقل رس بودم و می‌دیدم که زندگی براساس قناعت و اسراف نکردن بود.

اسراف با از بین رفتن برکت ارتباط تنگاتنگی دارد

کلمه‌ای اسراف در خانه‌ها شناخته شده بود؛ به بچه می‌گفتند، اسراف نکن، برکت از زندگی‌مان می‌رود، امروز ما چه وضعی داریم؟ چه بلیه‌ای است که گرفتار شده‌ایم! ملت، نه تنها از مسیر مولد بودن فاصله گرفته است، بلکه در مصرف هم بی‌مبالات است.
در همین تهران پایتخت، خانه‌ای نبود که در آن تولید نباشد؛ یا دار قالی بود یا خانم خانواده و بچه‌ها نشسته بودند و چیزی می‌رشتند یا می‌بافتند، یا لااقل چند مرغ و خروس داشتند و از تخم‌ مرغش استفاده می‌کردند. تخم‌مرغ بخرند؟! به ندرت خانواده‌ای یافت می‌شد که تخم‌مرغ بخرد. اگر مرغ خودشان تخم می‌کرد، تخمش را می‌خوردند و اگر کرچ می‌شد، تخم‌مرغ را زیر آن می‌گذاشتند تا جوجه در بیاید و اگر مریض می‌شدند، آب جوجه می‌خوردند، یک ملتی که قانع بود و مولد در جمیع شوون. 

در تاریخ ۱۳۹۰ شنبه ۱ بهمن
کدخبر:621منبع:فارستاریخ انتشار:۱۳۹۰ اول بهمنلینک خبر: http://www.loghmeh.ir/Pages/News-621.aspx
پیاده سازی شده با نرم افزار تحریریه، شرکت نرم افزاری الفبای ایده برتر