بسیاری از کالاهای ایرانی مانند خرما،پسته، فرش و حتی زعفران به نام کشورهای دیگر در دنیا خرید و فروش میشوند.
به گزارش لقمه، قصه از آنجا شروع میشود که در کل خاک فرانسه یک اصله هم نخل وجود ندارد اما خرمای فرانسوی در بازار جهانی هست و با خرمای ایران رقابت میکند، از وقتی هم که بچه بودیم شنیدهایم چوگان بازی ایرانی است اما کشور دوست و همسایه آذربایجان به بچگیهایت کاری ندارد و چوگان را به نام خودش ثبت جهانی کردهاست!
هنوز تعجبت تمام نشده که میشنوی پسته آمریکایی دارد از پسته ایرانی هم معروفتر میشود و همین خط را که میگیری، میبینی انگار در دنیا مسابقه تازهای شروع شده است که معلوم نیست تو به عنوان یک ایرانی چقدر در آن خوب دویدهای یا در کجاها جا ماندهای؟
از سال 2003 که سازمان جهانی یونسکو به ثبت میراث فرهنگی جهان مشغول شد کشورهای زیادی برای ثبت آنچه در چنته فرهنگی خود داشتند دست به کار شدند و ظاهرا آنهایی هم که دست و بالشان خالی بود ناخنکی به مشاهیر و مراسم و داشتههای همسایگان زدند! ما هم همسایگان فرهنگدوست زیاد داریم(! ) برای همین هم خوب است شش دانگ حواسمان به همه چیز باشد؛ از خرماگرفته تا مولانا جلال الدین محمد بلخی!
قصه خرمای فرانسوی ورقابت با خرمای ایرانی
مگر خرما هم فرانسوی میشود؟ چرا نشود؟ وقتی خرما را به صورت فله با لنجهای روباز به امارات میبریم و به صورت بدوی میفروشیم، یک تاجر باهوش هم آن وسط پیدا میشود تا این بار شیرین راکه قدرش را ندانستهایم، در ظرفهای کوچک، شیک، براق و مردم پسند، بستهبندی کند و به اسم خرمای فرانسوی، پاکستانی یا اماراتی بفروشد. همین بلا بر سر پسته هم میآید و کشورهای خوشذوق، پسته ما را «دبه دبه» میخرند و بعد از کمی فرآوری به «گرم و مثقال» میفروشند!
یک عمر است میگوییم و میگویند ما در بستهبندی مشکل داریم و دنیای امروز «عقلش دقیقا به چشمش است» و اگر بهترین محصول را با تشریفات درست و استاندارد جلویش نگذاری، محصولت از چشمش میافتد و خرمای فرانسوی و پسته اماراتی میخرد تا باورت بشود شوخی در کار نیست. چه زمانی میفهمیم بسته بندی غلط، جان محصول صادراتی را میگیرد و خفهاش میکند تا برای آنهایی که هنوز نفس دارند کاری کنیم؟!
یک بازی دو سره
در تهیه و تنظیم این گزارش فهمیدیم «ما هر چه در دنیا کم داریم رقیب کم نداریم!» مستنداتش هم اینکه نقشههای فرش ایران در هند، چین و پاکستان با مهارت کپی میشود و با هر کیفیت که دلشان خواست آن را میبافند، بعد به نام ایران به تمام بلاد کفر صادر میکنند! از آن سمت هم فرش با کیفیت ما را به اسم خودشان به همان بازار کفار میفرستند با همین فرمول ساده که به عقل رقبای محترممان رسیده، فرش ما با آن همه کبکبه و دبدبه جهانیاش بدنام میشود و فرش هند، پاکستان و چین جای آن را میگیرد و پس نمیدهد!
نظامیگنجوی نماینده ادبیات جمهوری آذربایجان است؟!
چیزی نگذشت که دیدیم در زمینه فرهنگ هم باید دغدغه داشته باشیم. همان طور که خرمای فرانسوی میآید ممکن است یک روز نام مولوی ترک و خیام کویتی و رودکی تاجیکی هم به گوشمان برسد! خواستیم ببینیم در دنیا چه اتفاقی افتاده که هر روز کسی مدعی بخشی از میراث ما میشود؟
آذربایجان اصرار دارد نظامیگنجوی را از آن خود کند و موضوع را آنقدر جدی گرفته که خلیل یوسفلی مدیر مرکز نظامیگنجوی وابسته به آکادمی ملی علوم آذربایجان با اعتماد به نفس گفته نظامیگنجوی، نماینده ادبیات جمهوری آذربایجان است!
و اما فهرست مشاهیر و مفاخر ایرانی که کشورهای همسایه مدعی هستند متعلق به خودشان است :
رودکی: تاجیکستان
ابوعلی سینا: تاجیکستان، امارات، ترکیه
ابوسعید ابوالخیر: ترکمنستان
خیام: کویت
مانی نقاش :عراق
مولانا: افغانستان، ترکیه، سوریه که ترکیه موضوع را خیلی جدی گرفته و کوتاه نمیآید. راستی چرا مولانا اگر ترک بود به زبان ترکی شعر نگفت، فارسی کلاس داشت؟!
فارابی: قزاقستان
نصرالدین: افغانستان، هندوستان، پاکستان و بوسنی
سید جمالالدین اسد آبادی: افغانستان
پوریای ولی: افغانستان
شهرزاد قصهگو: اعراب
خواجه نصیر الدینتوسی: اعراب
ابوریحان بیرونی: ترکیه
بعد از تحقیق فهمیدیم کمیته ملی یونسکو با ارائه مستنداتی حاضر است، بپذیرد که نظامیآذربایجانی است و ایرانی نیست وآن مستندات هم محل تولد یا محل وفات فرد شهیر مورد نظر در آن کشور به اضافه آثاری از او به زبان ملی کشور مدعی است. به همین سادگی!
چالش زعفران
چالش زعفران هم دقیقا شبیه چالش خرماست! میگویند زعفران را هم مثل خرما و سایر محصولات خیلی خودمانی و بیریا صادر میکنیم تا زحمت ساخت برندهای زعفران را کشورهای دیگر بکشند! آن سلسله تعجب و چشمان گرد شده ادامه دارد که ناگاه زعفران اسپانیایی در بستهبندی مرغوب به شما زل میزند! چشمهایش برایتان آشناست چون همان زعفران خودمان است فقط لباساش را از تنش در آورده و یک لباس دیگر تنش کردهاند و از آنجا بهنام خودشان به کل اروپا صادر کردهاند!
چای هم همین است و بسته زرورق پیچ و گران چای که امارات با اسانس مخلوط کرده و گران گران به ما میفروشد، همان تهماندههای چای در انبارهای خودمان است که هر کیلویش را چند سنت به آنها میفروشیم وآنها کمیروی سر و ظاهرش، کار فرهنگی (!) انجام میدهند و بعد بستهای چنددلار به خودمان میفروشد!
فسنجان غذای سنتی عراق است!
شاید باور نکنید اما غذا هم میراث فرهنگی ناملموس است، اینکه ترکیه به صرافت افتاده باقلوا را به نام خودش کند نشان میدهد همسایگان گوشه چشمیهم به فرهنگ غذا و شیرینی ما دارند. از آن طرف آذربایجان پرونده نان لواش را در یونسکو برای خودش دنبال میکند، از این طرف مصریها و مراکشیها روی شلهزرد تعصب و حس مالکیت دارند! همسایه عراقیمان هم که فسنجان را اصالتا مال خودش میداند! شاید چند وقت دیگر بگویند چلوکباب را یک پادشاه عربستانی یا شاهزاده اماراتی کشف کردهاست !
تاریخچه ثبت آثار فرهنگی یونسکو
در سال 2003 سازمان یونسکو کنوانسیونی برای ثبت آثار فرهنگی جهان تشکیل داد که بعد از آن کشورها به تدریج به عضویت این کنوانسیون درمیآمدند و کشور ما هم از سال 2005 عضو کنوانسیون شده است و بعد از آن پروندههایی برای ثبت آثار فرهنگیمان به یونسکو فرستاده شده که تا به حال با موفقیت 11 مورد را به عنوان آثار فرهنگی ناملموس به نام خودش در این سازمان ثبت کرده است.
و اما اصل جریان این رقابت و حواشی آناز زبان کارشناس
خانم عمیدزاده کارشناس ثبت جهانی میراث فرهنگی ناملموس سالهاست که در این زمینه کار میکند. او درباره میراث فرهنگی ناملموس(معنوی) توضیحاتی میدهد که بهتر است آنها را بدانید.
برای ثبت جهانی یک اثر فرهنگی چه مستنداتی لازم است؟
برای ثبت تقاضای یک میراث فرهنگی ناملموس در یونسکو این مدارک را لازم داریم: 10 قطعه عکس از آن عنصر فرهنگی، یک فیلم 10 دقیقهای از عنصر فرهنگی مورد نظر، رضایتنامه از جامعهای که آن را برگزار میکند و تشکلهای مردمیمرتبط با آن برای انجام و ثبت آن و سند ثبت ملی آن اثر جزء مدارکی است که به یونسکو ارائه میشود و یونسکو فرض را بر صداقت دولتها میگذارد و برای داوری ادعاها نمایندهای را به کشورهای مدعی نمیفرستد.
آشنایی با میراث فرهنگی ناملموس (معنوی)
میراث فرهنگی ناملموس در یکی از چند دسته زیر قرار میگیرد:
- سنتهای شفاهی و گفتاری: شامل آوازها، لالاییها، داستانها و حتی هنرهای نمایشی و موسیقی است. بهطور نمونه هنر نقالی ایران در سازمان جهانی یونسکو به نام ایران ثبت شده است.
- رسوم اجتماعی و آیینها: از این دست میتوانیم به نوروز و قالی شویان مشهد اردهال اشاره کنیم که به نام ما ثبت شده است.
- دانشها و فعالیتهای سنتی مربوط به کیهان و طبیعت: مثل نحوه ساختن لنج در خلیج فارس یا حفرقنات در ایران و حتی تقویم وگاه شماری هم جزء میراث فرهنگی ناملموس حساب میشود.
- فنون و مهارتهای صنایع دستی مثل مخمل بافی.
مردم باید بدانند که فرق میراث فرهنگی ملموس با ناملموس (معنوی) در این است که برای اثبات اینکه میراث فرهنگی ملموس (شامل بناهای تاریخی و طبیعی و اشیای موزهای) متعلق به ماست حضور این عناصر در درون مرزهای جغرافیایی یک کشور و داشتن سابقه تاریخی کافی است اما در مورد عناصر فرهنگی ناملموس این طور نیست و هر کشوری با ارائه مستنداتی به یونسکو میتواند مدعی داشتن میراث فرهنگی ناملموس موردنظرش شود.
هدف یونسکو ایجاد دوستی بینملل است نهمسابقه ثبت آثار
باید این را در نظر داشته باشیم که هر چند کشورها برای حفظ هویت فرهنگی خودشان پروندههای میراث فرهنگی ناملموس را تشکیل میدهند و به طور جدی دنبال میکنند اما هدف این سازمان از ثبت جهانی میراث فرهنگی ناملموس در ابتدا ثبت تنوع فرهنگی کشورهای جهان و در کنار آن کمک به ایجاد و گسترش صلح و دوستی بیشتر بهدلیل شباهتها و مشترکات بین آنها بوده است بهطور مثال آیین نوروز بین کشور ما و چند کشور دیگر مثل ترکیه، تاجیکستان و آذربایجان مشترک است و ثبت مشترک این مراسم میتواند بهانهای برای حفظ و زنده نگه داشتن آن از طریق برگزاری جشنوارههای مشترک با موضوع نوروز شود و یونسکو از ثبت آثار فرهنگی مشترک بین ملل بسیار استقبال میکند.
ثبت جهانی یک عنصر فرهنگی در یونسکو چه فایدهای دارد؟
بعد از ثبت جهانی یک اثر در سازمان یونسکو دولت آن کشور موظف میشود برای ترویج و حفظ آن سرمایهگذاری و کوشش کند و هر سال در این زمینه به یونسکو گزارش دهد که همین باعث حفظ بهتر این آثار فرهنگی میشود.
مردم چطور میتوانند بهجای دلواپسی برای حفظ آثار فرهنگیشان مفید باشند؟
در این موارد نقش مردم گاهی از نقش دولتها پررنگتر است. اصلا به همین دلیل است که برای تشکیل پرونده در یونسکو جهت ثبت یک عنصر فرهنگی، تقاضا و رضایت مردمیکه با آن در ارتباط هستند، الزامیاست. این مردم هستند که باید برای زنده نگه داشتن و حفظ و تقویت آنچه بهعنوان میراث فرهنگی در اختیار دارند تشکلهای غیردولتی تشکیل دهند و فعال باشند.
و حرف آخر؟
خوب است بدانیم تنها ثبت جهانی میراث فرهنگی ناملموس مشکلی را حل نمیکند ما باید عملا برای حفظ آنچه داریم، اقدام کنیم. اگر آذربایجان تار را به نام خودش ثبت میکند، در کنارش در تمام زمینهها برای حفظ و تبلیغ و استفاده از این ساز میکوشد. اگر ترکیه ادعا میکند مولوی متعلق به آنان است برای اینکه به هدفش برسد سرمایهگذاری مادی و معنوی را دنبال میکند و تمرکز و برنامهریزیاش را روی این هدف میگذارد.
پس مردم اطمینان داشته باشند که سازمان میراث فرهنگی تمام تلاش و همتش را برای ثبت آثار فرهنگی به کار میگیرد اما این که تنها یک هنر یا اثر و میراث به ناممان بشود، کافی نیست و حفظ این آثار به سرمایهگذاری هدفمند و آگاهانه مادی و معنوی نیاز دارد.
بازگشت به صفحه نخست