به گزارش خبرنگار پایگاه خبری لقمه، ساندویچی فریدون در محله نیلوفر، خیابان عشقیار از برندهای معروف ساندویچهای پرحجم و ارزان پایتخت است. در مورد زمان تاسیس ساندویچ فریدون دو نقل وجود دارد برخی تاسیس این اغذیهفروشی کوچک را در سال ۱۳۴۶ عنوان کرده اند و برخی دیگر هم دهه ۵۰ را زمان تاسیس آن می دانند.
گفته شده فریدون مهربانی یا فریدون صالحی که ۸۰ ساله بود، از بیماری قلبی رنج میبرد و آخر شب پنجشنبه (۱۶ بهمن) خبر درگذشت فریکثیف منتشر شد.
ساندویچی فریدون که در مغازه ای در خیابان نیلوفر بسیار در بین مردم معروف شده، شامل دو مغازه کوچک و ساده ۱۲ متری است؛ با تجهیزاتی معمولی و ساده. با وجود محبوبیت این مغازه، فریدون مهربانی، مؤسس این فروشگاه علاقهای به توسعهٔ آن ندارد حاضر به تغییر مکان مغازه نیست.[۱۸] او همچنین علاقهای به تأسیس شعب دیگری نیز ندارد. با این وجود میگوید «به ما گفتند در آلمان و دوبی به اسم شما شعبه زدهاند اما مال ما نیست. ما این اسم را ثبت هم کردهایم. یک بار هم گفتند در اصفهان و کرمان شعبه زدهاند که ما پیگیری کردیم جمع کردند.»
مهربانی با مطبوعات مصاحبه نمیکرد. فقط وقتی شایعهٔ درگذشتش منتشر شده بود با روزنامهٔ ایران و روزنامهٔ همشهری مصاحبه کرده و قضیه را تکذیب کرد. همچنین گفتهبود که فقط با روزنامهٔ کیهان و روزنامهٔ اطلاعات مصاحبه میکندو میگفت «ما کاسبیم، با هیچجا هم حرف نمیزنیم.» البته مصاحبه ای هم با روزنامه شرق انجام داده است که در انتهای این مطلب خواهید خواند.
موفقیت شغلی
فریدون مهربانی در رابطه با موفقیت شغلی معتقد بود که «فقط صداقت، رقابت سالم در کار و دروغ نگفتن به مشتری و کیفیت کار برایم مهم است.»
بیشتر مشتریان این ساندویچفروشی، همراه غذایشان یک ظرف سیبزمینی سرخکرده هم سفارش میدهند. در واقع سس مخصوص فریدون باعث شهرت این سیبزمینی سرخکردهاست؛ سسی که خود فریدون مهربانی آن را درست میکرد.
وی تصریج کرده بود: «سال ۱۳۷۱ که حدود نظارت صنفی را برداشتند کار ما رونق گرفت. قبل از آن باید ظهرها بعد از ساعت ۲ میبستیم و میرفتیم خانه و بعدازظهر از ۶:۳۰ به بعد بازمیکردیم تا ۹ شب. وقتی این قانون را برداشتند[۱۳] و پس از مدتی تعدادی مغازه در خیابان نیلوفر ساندویچی شدند من تصمیم به رقابت سالم گرفتم؛ حتی پسرانم را هم وارد کار کردم[۱۴] و به خاطر اینکه رقابت سالم داشتیم آمدیم بالا. رمزش فقط همین است، صداقت داشتن در کار، دروغ نگفتن به مشتری، طمع نداشتن و جنس خوب دست مردم دادن.»
روزنامه شرق پیش از این در گزارشی از ساندویچی فریدون نوشته بود:
صاحب ساندویچی فریدون در خیابان عشقیار، سال ۱۳۱۹ در محله شاپور متولد شده است. دوست ندارد درباره جزییات زندگیاش حرف بزند و آن تک و توک جملههایی را که از دهانش پریده دوست ندارد چاپ کنیم. من هم به او قول دادم. میگوید: «سال ۷۱ که حدود نظارت صنفی را برداشتند کار ما رونق گرفت. قبل از آن باید ظهرها بعد از ساعت ۲ میبستیم و میرفتیم خانه و بعد از ظهر از پنج و شش به بعد باز میکردیم تا ۹ شب. وقتی این قانون را برداشتند و اطراف ما چند تا ساندویچی دیگر هم باز شد، افتادیم تو رقابت و به خاطر اینکه رقابت سالم داشتیم آمدیم بالا. رمزش فقط همین است، صداقت داشتن در کار، دروغ نگفتن به مشتری، طمع نداشتن و جنس خوب دست مردم دادن. شما ببین من الان ۴۰ سال است اینجا را باز کردهام.
بیشتر مشتریان این ساندویچی همراه غذایشان یک ظرف سیبزمینی سرخکرده هم سفارش میدهند. در واقع سس مخصوص فریدون باعث شهرت این سیبزمینی سرخکرده است. بهزاد، پسرش، میگوید: «پدرم ساعت ۸ صبح بلند میشود و میرود قصابی گوشتها را تحویل میگیرد. یک نفر را هم گذاشته آنجا که در غیاب خودش نظارت کند گوشت استیک حتی یک خال چربی نداشته باشد. بعد میرود سراغ خرید کاهو و گوجه و... ساعت ۱۰:۳۰ به بعد میآید اینجا مینشیند مشغول درست کردن سس میشود. نمیدانم چطور به شما بگویم مثل اینکه دارد عبادت میکند؛ چنان با آرامش و دقت این کار را انجام میدهد که نگو. در واقع با کارش عشق میکند. خیلی لذت میبرد از اینکه دستپختش را مردم دوست دارند.»
از آقا فریدون میپرسم: «راز این سس را به من میگویید؟» میگوید:«مگر دیوانهام. اگر بگویم که دیگر هیچی باقی نمیماند.» بعد اضافه میکند: «تازه این سس اصلی من نیست. اگر من سس اصلی ساندویچ و سس تند مخصوصم را درست کنم اینقدر اینجا ازدحام میشود که دیگر نمیتوان فضا را کنترل کرد. همینجوری ببین چقدر ماشین اینجا میایستد و خیابان شلوغ میشود. اگر آن سس اصلی را درست کنم دیگر واویلا. تازه الان با روغن مایع سس درست میکنم. قدیمها با روغن زیتون درست میکردم.»
پسرش تعریف میکرد رویال استیک و فیله مرغ غذاهای ابداعی پدرش هستند که قبل از او هیچ کس در ایران نمیشناخته. خودش میگوید: «اول که فیله مرغ زدم بقیه ساندویچیها فکر میکردند ماهی است. باورشان نمیشد فیله مرغ سرخ شده است. رویال استیک هم خودم درست کردم. ژامبون و پنیر را میگذارم روی استیک که هر جوانی حتی ورزشکارها را هم سیر میکند.»
میپرسم: «آقا فریدون هیچ وقت به فکر نیفتادی اینجا را توسعه بدهی؟»
میگوید: «کفتر آنجایی تیر میخورد که همانجا دون خورده. ما هم همین جا بزرگ شدیم و پا گرفتیم. با این مشتریها بالا آمدیم و حاضر نیستیم اینجا را عوض کنیم.»
میپرسم: «شعبه دیگری ندارید؟»
«نه. فقط همین جاییم. به ما گفتند در آلمان و دوبی به اسم شما شعبه زدهاند اما مال ما نیست. ما این اسم را ثبت هم کردهایم. یک بار هم گفتند در اصفهان و کرمان شعبه زدهاند که ما پیگیری کردیم، جمع کردند.»
«آقا فریدون، شما در خانه هم غذا درست میکنید؟»
«به هیچوجه. دست به سیاه و سفید نمیزنم.»
«خودتان چه غذایی را بیشتر دوست دارید؟»
«والله ما با آبگوشت بزرگ شدیم. آبگوشت را هم از همه غذاها بیشتر دوست داریم. اما اینجا تو ساندویچی همبرگر و استیک هم زیاد میخورم.»
«شما گفتید ناراحتی قلبی دارید و همین بعد از ظهری دکتر بودید. دکترها شما را از خوردن این ساندویچها منع نمیکنند؟»
«چرا. همه آنها میگویند نباید بخوری برایت ضرر دارد اما دیشب همبرگر خوردم!»
«از این غذا خانه هم میبرید؟»
- «بله. هفتهای دو شب.»
«شبها همیشه خودتان پای دخل میایستید؟»
«بله. تا الان که ۴۰ ساله خودم پای کارم ایستادهام. اگر خدا عمری بدهد تا زنده باشم باز هم خودم میایستم.»
«یعنی سفری، تعطیلاتی...»
«هیچی. هیچ وقت سفر نمیروم. پنجشنبه جمعهها اینجا غلغله است. همه زندگی و عشق من این ساندویچی است و همیشه پای کارم هستم. اگر پای کارت نباشی کارت رونق نمیگیرد. این هم یکی از رمزهاست.»
خبرنگار: محمدصالح حجت الاسلامی
بازگشت به صفحه نخست