به گزارش لقمه، مرحوم حجتالاسلام حاج شیخ «علی اصغر هرندی» به برگزاری کلاسهای اخلاق اسلامی مبادرت میکرد. او واعظی متعظ بود که پندش در ژرفای دل مشتاقان مینشست، چرا که سیره او گویای آن بود که از بن دندان و صمیم جان به آنچه میگوید، باور دارد.
آنچه پیش رو دارید، بخشی از مجموعه دروس اخلاق مرحوم در مدرسه مهدیه است که به تبیین اخلاق اسلامی در خوردن و آشامیدن پرداخته است که در قالب کتاب «سفره پاک» به رشته تحریر درآمده است.
* خداوند مزه و لذت را در خوارکی قرار داده، پس خوردن با لذت عبادت است
امام صادق (ع) از پدرانش نقل کرده است که هرگاه علی بن ابیطالب (ع) از بیت التخلیه خارج میشد، میگفت: «الحمدلله الذی رزقنی لذته و ابقی قوته فی جسدی و اخرج عنی اذاه یا لها نعمة»
اضافات را از خود دفع کرده، حالا که بیرون آمده است، نخست اصل نعمت خوراکی را یاد میکند و میگوید: «الحمدلله الذی رزقنی لذته» ذات اقدس الله را ستایشگرم که به من روزی داد و خوراکی را خوردم و از آن لذت بردم. این که انسان غذا را با لذت بخورد، خود یک عبادت است.
یک وقت حواست پرت نشود! نگویی آقا، کیف و لذت دنیایی؟! میگوید: امام رضا علیهالسلام خرما را با اشتها و میل شدید میخورد و از خوردن آن لذت میبرد، به او گفتم میبینم که خرما را خیلی با میل میخورید، فرمود: جدم رسولالله نیز خرما را دوست داشت، یا بعضی از ائمه در اقوالشان هست که انگور را با لذت میخورند! به اعتبار این که خداوند این مزه و این لذت را در آن نعمت قرار داده میخورد، لذا خود این خوردن، عبادت است. علی (ع) حالا که اضافات را تخلیه کرده است، میگوید «الله را ستایشگرم که به من روزی کرد و لذت طعام را بردم» نتیجه این طعام چه شد؟ «ابقی قوته فی جسدی» خدای تعالی نیروی آن غذا را در بدنم باقی گذاشت. یعنی بدن من به نیرو و نیاز داشت و آن غذا از جانب خدای تعالی به من نیرو داد.
«و اخرج عنی اذاه» از بقایای غذا، آنچه را که باعث ناراحتی من میشود، از من خارج کرد، درباره آنچه که واقع شده سه اثر را بیان میکند، آنگاه سه مرتبه میگوید: «یا لها نعمة!» عجب نعمتی! «یا لها» در باب تعجب است، این که «یا لها نعمة!» سه بار تکرار شده، یعنی آن لذت بردن از غذا چه نعمت عجیبی است! نیروی به جا مانده از غذا در بدنم چه نعمت عجیبی است! نیروی به جا مانده از غذا در بدنم چه نعمت عجیبی است! و خارج شدن آن اضافات و فضولات که مایه آزار من بود، چه نعمت عجیب و بزرگی است! ما شاید اصلا حساب نکنیم که این نعمت است که راحت وارد بیتالتخلیه میشویم و به راحتی ادرار از ما فرو میریزد! از دید علی بن ابیطالب علیهالسلام، یک نعمت عجیب و بزرگ است، اما ما نمیفهمیم، چه کسی عظمت این نعمت را میفهمد؟ آن درماندهای که مثانهاش دچار سرطان شده و به هنگام تخلیه آن، اشکش در میآید و قطرات بول به زحمت و سوزش از او میچکد و از شدت درد فریاد میزند.
خدا رحمتش کند یکی از روسای بانک، قبل از پیروزی انقلاب به مسجد ما میآمد، روزی به محل سرویسهای بهداشتی متعلق به مسجد نگاهی حسرت آلود کرد و گفت: این مردم را ببین، که چه راحت میآیند و خود را تخلیه میکنند و یک کلمه هم خدا را شکر نمیکنند! اینها نمیدانند، چه نعمتی دارند، من میفهمم که از چه نعمتی محروم شدهام، زیرا به هنگام ادرار میسوزم و اشک میریزم!
* انسان مؤمن حلالهای خداوند را بر خود حرام نمیکند
آیه مورد تاکید، آیه 88 سوره مبارکه مائده است، ولی بهتر است از آیه 87 بخوانیم، «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»؛ «ای اهل ایمان، آن چیزهای پاکی را که خداوند بر شما حلال کرده، بر خود حرام نکنید و تجاوز نکنید، زیرا خداوند متجاوزین را دوست نمی دارد.»
در مسئله خوراک و برخورد با آنچه که خدا آفریده، بعضیها در جهت افراطند، عمده انسانهای ناسپاس و رهروی راه غیر حق در مسیر افراطند، یعنی حرامهای الهی را هم حلال میکنند.
اما دستهای دیگر در مسیر تفریط قرار میگیرند، حلالهای خدا را هم بر خودشان حرام میکنند، میگویند ما گوشت نمیخوریم! امروز هم در دنیا داریم، البته آنها در مسیر ریاضت درست نیست،خامخواران فقط نخود، گندم، لوبیا، عدس، سبزیجات و غیره میخورند و گوشت و محصولات حیوانی را نمیخورند، گروهی به حساب دین و تقدس، چیزهایی را که خدا حلال کرده است حرام میشمارند.
در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم این مسئله مقداری رایج بود، گاهی به حضرت اطلاع میدادند که فلانی ترک دنیا کرده است، حضرت عتاب و خطاب میکرد و میفرمود «من پیغمبر شما و فرستاده خدا هستم، چنان که میبینید من هم گوشت میخورم، هم میوه میخورم، هم آب میخورم و هم نان میخورم، من از غذایی که خدای تعالی حلال کرده، هر کدام را که از مسیر مشروع به دست بیاید میخورم، شما از من هم میخواهید مقدستر بشوید؟ نکنید، اینها در آیین من نیست.»، در مورد کسانی که مانند صومعهنشینان مسیحی، تارک دنیا میشدند، میفرمود «لا رهبانیة فی الاسلام»؛ «در اسلام رهبانیت و دنیا گریزی نیست.»
میفرماید «آن چیزهای پاکیزهای را که ما بر شما حلال کردهایم، حق ندارید حرام بکنید.»، یک وقت طبیب به شما میگوید: چربی خون شما بالاست و باید از خوردن چربیجات اجتناب کنی، یا خدای نخواسته فشار خون شما روی 18 و 19 رفته است، نباید نمک، چربی و تخممرغ بخوری، این امر شرع است که اطاعت کن، اگر طبیب حاذق به مجتهد جامعالشرایط بگوید، این چیز برای شما خوب نیست، او وظیفه دارد امساک کند و نخورد، ولی یک وقت است که بیماریای در کار نیست و مزاج انسان سالم است و خوراکیهای مختلف هم فراهم است، اما او میگوید: نه، من این چیزها را بر خودم حرام کردهام، نمیخورم و فقط به نان خشکی اکتفا میکنم. خداوند میفرماید: شما حق این کار را ندارید، به حرف این بچه خام گوش نده!
البته حاکم کشور اسلامی مانند مولی الموحدین امیرالمؤمنین میفرماید «من نمیتوانم با شکم پر بخوابم، در حالی که در اطراف مملکت من عدهای گرسنه خوابیده باشند.»، این سخن را امام علی علیهالسلام در دوران حکومت خود میفرماید، اصرار دارد که نباید وضعیت زندگی او بهتر از فقیرترین افراد باشد، بزرگان دین هم این مصلحت را رعایت میکنند، یکی از یاران حضرت امام (ره) نقل میکرد که نخستن روزهایی که حضرت امام (ره) در نجف درس را شروع کرده بودند، پس از درس، امام (ره) به سمت منزل حرکت کردند و چند ثانیهای قبل از من با مرحوم حاج آقا مصطفی (ره) در را باز کردند و وارد منزل شدند.
من پشت سر آنان وارد شدم، وقتی که در به هم خورد و بسته شد، حاج آقا مصطفی برگشت و با دیدن من گفت: آقای حاج شیخ چه خریدهای؟ گفتم: مقداری ماست و سبزی و نان و ...، گفت: آقای حاج شیخ، به علما برس، ما تبعید بودهایم، موزی، پرتقالی، چیزی هم بگیر!
* در استفاده از خوارکیها به چپ و راست نروید و تجاوز نکنید
میگفت: حضرت امام با این که میدانست حاج آقا مصطفی این حرفها را از روی شوخی میگوید، برگشت با همان چهره ملکوتی و با آن نگاهی که در مواقع غضب زهره شیر را میترکاند، نگاهی به من کرد و خطاب کرد: آقای حاج شیخ به حرف این بچه خام گوش نده! مال، متعلق به وجود اقدس بقیةالله ارواحنا فداه است، ما را امین دانسته که در این مال تصرف کنیم، باید ببینی وضعیت طلبههای معمولی نجف که در حجرهها هستند، چگونه است، ما هم یک طلبهایم، وضع ما نباید بهتر از آنها باشد.
اگر طلبههای نجف میتوانند موز و پرتقال بخورند، برای ما هم تهیه کن و الا نه، این مسئله تحریم نیست، تطبیق است، میگوید ما جمعی هستیم به عنوان سرباز امام زمان، باید از یک جیره متساوی برخوردار باشیم، موز و پرتقال حرام نیست، اما ما سربازهایی که در این سربازخانه خدمت میکنیم، همهمان باید برخوردار باشیم، اگر میشود، همه برخوردار باشند، چه بهتر و اگر نمیشود، ما هم برخوردار نباشیم.
این غیر از آن است که کسی حلال خدا را حرام میکند، تاجری یا مالکی، تمکن مالی دارد، وجوه شرعیهاش را هم میدهد، ولی میگوید: نه من نمیخواهم از غذاها لذت ببرم، نمیخواهم از این چیزهای خوشمزه بخورم، من اینها را بر خودم حرام کردهام، خدا میگوید، شما حق این فضولی را ندارید «لا تحرموا طیبات ما احل الله لکم» و یک اعلامیه و حکم کلی صادر میکند «لا تعتدوا» حق تجاوز ندارید، ببینید دستور چیست و صراط مستقیمی که من تعریف کردم کدام است «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ»، راهی است که من گفتهام و پیامبرم برای شما بیان میکند و در ذیل پیامبر، ربانیون بیان میکنند.
همان راه را طی کنید، تجاوز نکنید، به چپ و راست نروید، مولی الموحدین امیرالمومنین میفرماید «الیمین و الشمال مضلة و الطریق الوسطی هی الجادة»، راست رفتن و چپ رفتن، هر دو گمراهی است، آن راه وسط، صراط مستقیم و جاده شوسه تعیین شده از جانب خدا و پیامبر، راه صحیح شماست، پس در آن مسیر حرکت کنید و تجاوز نکنید.
نقل از :فارس