به گزارش پایگاه خبری لقمه، معصومه اصغری در خبرگزاری فارس نوشت:
پیچاپیچ خیابان ری از خیلی سال پیش سرقفلی صنفهای کوچک و بزرگ شده است.کمتر کاسبی است که جدا افتاده از هم صنفیهایش کار کند،اما حکایت اولین بامیه فروشی تهران از رسم کاسبهای اینجا جداست. چراغ تک مغازه بامیه فروشی تهران قدیم در کوچه شتر داران روشن است هنوز.
اولین بامیهپزی تهران اینجاست
کوچه شتر داران بیخ گوش میدان قیام نشسته است. تک مغازه بامیه فروشی تهران قدیم این روزها بین مغازههای تعویض روغنی و مکانیکی و لاستیکفروشی روزگار سپری میکند و مشتریهای خودش را دارد. «علی اصغر نوری زادگان» پا به دهه هشتم زندگیاش گذاشته است. حالا ۸۷ سال سن دارد و میگوید از ۱۲ سالگی در مجمعهای بزرگ مسی حوالی همین خیابان ری و محلههای امامزاده یحیی و عودلاجان و سرپولک و چهار راه سیروس چرخ میزده و بامیه فروشی میکرده است.
از ۱۲ سالگی بامیه فروش بودم
نوری زادگان سال ۱۳۰۷ در همدان به دنیا آمده و در ۱۲ سالگی به همراه خانوادهاش ساکن تهران شده است:«آن موقع به این بامیهها ،بامیه عربی میگفتند. یک آقایی بود به اسم چراغعلی که در چهار راه سیروس حجره داشت. پسر بچهها از اوایل نوجوانی نان آور خانه میشدند. سال ۱۳۱۳ بود که مشتری چراغعلی شدم. روزی ۲۰۰ بامیه از او میخریدم به قیمت ۷ هزار و هر دانهاش را ۳ قران میفروختم. یک قران برای خرجی خودم برمیداشتم و باقی را دو دستی تقدیم خانواده میکردم»
وقتی تهران روشنایی نداشت
پسرک ۱۲ ساله بامیه فروش شبها بساطش را از سه راه امین حضور برمیچید. نفس حبس میکرد و پا ترس پا ترس در تاریکی مطلق کوچهها و گذرها قدم برمیداشت: «آن زمان تهران روشنایی نداشت. شبها با سلام و صلوات و با جیبهای پر از پول به خانه میرفتم. بعد از مدتی که سنم بیشتر شد شاگرد یک شیرینی پزی شدم. اوایل انقلاب بود که به توصیه یک دوست در کوچه شتر داران این ملک را خریداری کردم و از آن زمان تا به حال به همراه پسرم این کاسبی را ادامه دادهایم.
کاسبیها روی حرف و اعتبار سوار بود
«آن دوره کار و کاسبی بازاریها روی حرف و اعتبارشان سوار بود. هم صنفیها خیلی راحت به هم اعتماد میکردند و نتیجه این اعتماد هم چرخیدن چرخ کاسبیها و تولیدیها بود. الان هم باید این مناسبات رواج پیدا کند تا بازارمان دوباره سکه شود. ما هیچ وقت با چک کار نمیکردیم و اگر کسی از ما کاسبیاش از سکه میافتاد با گلریزان دوباره روانه مغازهاش میکردیم. اینها همه ریشه در هویت و فرهنگ ما دارد. فقط کافی است دوباره به این آموزههای گذشتگانمان عمل کنیم. خدا شاهد است که راه خیر عمل به همین وصیت پدر و مادرها و استادهاست. چون اینها همواره خیرخواه ما هستند و عمل به حرفهای آنها خیر مطلق است.
هرچه میپزی اول خودت بخور
نام استاد کارها که به میان میآید کاسب کهنهکار بازار از صاحب کارهایی که فوت کوزهگری را به او یاد دادهاند یاد میکند: «استاد کاری داشتهام که تا همین امروز حرفش را آویزه گوشم کردهام. به من گفت سید علی هر چه در مغازهات میپزی اول خودت بخور، اگر خودت راضی بودی آن را دست مشتریات بده. مدارا و طمع نکردن را هم از همان زمانی که پادوی مغازه بودم به من یاد دادند.» نگاهم روی تکه مقوایی که به در چسباندهاند سر میخورد. رویش با خودکار نوشتهاند هر کیلو بامیه ۱۸ هزار تومان. یعنی ۲ هزار تومان زیر نرخی که اتحادیه تعیین کرده است.
سودمان را طوری تنظیم میکنیم که مشتری ضرر نکند
نوری زادگان بزرگ صاحب ۲۷ نوه و نتیجه است. سعید این روزها پسر خلف پدر و پدربزرگش شده و کارهای مغازه ۹ متری پا به سن گذاشته پدرانش را رتق و فتق میکند. ایستادن کنار تابههای گودی که روغن توی آن مدام جوش میخورد کار هر کسی نیست، اما سعید میگوید حس میکند اینجا به گذشته وصل میشود و همین برایش خوشایند است: «ما در ماههای دیگر سال هم مشتریهای ثابت داریم.
در ماه مبارک رمضان صفهای طولانی مقابل مغازه حالم را خوش میکند. هرکسی اینجا میآید برای پدرم دعای خیر میکند. سعی من هم این است که درست مثل او با مشتریها خوشرفتاری کنم چون هر روز لابه لای این دعاهای خیر نتیجه مشتریمداریهای پدرم را به چشم میبینم و به گوش میشنوم. سعید میگوید بیشتر از ۱۰ نفر از این مغازه کوچک نان به خانه میبرند و با وجود این که شرایط اقتصادی سختی به همه تحمیل شده آنها طمعی برای سود بیشتر ندارند: «اینجا به اندازه کافی معروف هست. به دنبال تبلیغات نیستیم. سودمان را طوری تنظیم میکنیم که مشتری ضرر نکند. برای همین قیمت هر کیلو بامیه اینجا ۲ هزار تومان ارزانتر از همه جاست»
زولبیا و بامیه از دوره قاجار پای سفره افطار آمده است
برای نخستین بار در کتابهای مربوط به دوره قاجار است که نامی از زولبیا و بامیه برده میشود. نصرالله حدادی تهرانشناس میگوید به طور قطع نمیتوانیم بگوییم این شیرینیها ریشه تهرانی دارند: «دو روایت در باره زولبیا و بامیه در کتب تاریخی داریم. آقای نفیسی گفتهاند این نقل قول از فتحعلیشاه است که روزی با حسرت گفته «ماه رمضان هم نمیآید تا بامیه سیری نوش جان کنیم.» اما جعفر شهری در کتاب تهران قدیم این نقل قول را مربوط به مظفرالدین شاه دانسته و نقل کرده است. به هر حال چیزی که از این نقل قول دستگیرمان میشود این است که این شیرینی ازدوره قاجار به بعد در تهران پخته میشده و مخصوص به ماه مبارک رمضان بوده است. چرا که مردم منتظر و در حسرت آن میماندند تا این ماه از راه برسد و این شیرینی خوشمزه را پای سفرههای افطارشان بگذارند.
شما هم می توانید در انتهای همین مطلب نظرتان را با دیگران در میان بگذارید.
بازگشت به صفحه نخست
نقل از :فارس