به گزارش لقمه، فاطمه پاسبان استادیار موسسه پژوهشهای برنامهریزی، اقتصاد کشاورزی و توسعه روستایی وزارت جهاد کشاورزی در یادداشتی نوشت: بخش کشاورزی مجموعه فعالیتهای زراعی، باغداری، دام و طیور، شیلات و ماهیگیری و جنگل و مرتع را در خود جای داده است. در حسابهای ملی ایران بر اساس آمار بانک مرکزی در سال 1391 حدود 63 درصد ارزش افزوده بخش کشاورزی مربوط به زراعت (زراعت و باغداری) است. بخش زراعت مهمترین بخش از نظر ایجاد ارزش افزوده است. به دلیل اقلیمهای آب و هوایی متنوع امکان کشت و برداشت انواع محصولات کشاورزی در ایران مهیاست به طوری که در منطقه جنوب ایران امکان کشت همه گونه محصولات کشاورزی وجود دارد در حالی که چنین شرایط خاصی در هیچ کجای دنیا وجود ندارد.
وقتی به سفره مردم نگاه میشود ردپایی از بخش زراعت دیده میشود؛ نان، برنج، سالاد، سبزیخوردن، روغن و دیگر اقلامی که هر روز بخشی از وعده غذایی ما را تشکیل میدهد. طبق آمار بانک مرکزی در سال 1391 یک خانوار شهری به طور متوسط سالانه 131 کیلو برنج، 347 کیلو گندم، 39 کیلو روغن نباتی و 22 کیلو قند مصرف کرده که این موارد بخشی از تولیدات زراعت است. بخش زراعت تامینکننده غذا و امنیت غذایی مردم کشور است. بحث بر سر بود و نبود و پایان عمر کشت و زرع در ایران است. گویی بچهای به دنیا آمده و رشد کرده و دوران جوانی و پیری را سپری کرده و اکنون زمان پایان دوره زندگی این موجود زنده به نام زراعت است.
با خشکسالی و کمآبی اظهار نظرات متفاوتی در خصوص زراعت بحث روز است. عدهای معتقدند برای کاهش بحران کمآبی تولید زراعت کاهش یابد. برخی معتقدند محصولاتی که نیاز آبی زیاد دارند نباید تولید شود. برخی معتقدند تجارت مجازی آب داشته باشیم و محصولات با نیاز آبی بالا را از خارج وارد کنیم. برخی معتقدند باید بهرهوری آب را افزایش دهیم نه اینکه کاهش تولید داشته باشیم. در لابهلای این اظهارات تصمیمگیریهای مسوولان دولتی هم دیده میشود. وزارت نیرو از نصف شدن سهم آب بخش کشاورزی صحبت میکند که قرار است در سال زراعی جاری اتفاق بیفتد. برای خواننده این نکته پیش میآید که مساله چیست؟ بر سر چه موضوعی بحث و توفان فکری به پا شده است؟ اگر به اظهارنظرها و تصمیمگیریها به دقت توجه شود مشخص میشود که مساله، جبران کمبود آب است نه حل مساله. یعنی به دنبال راهحلهایی کوتاهمدت و موقتی برای جبران کمبود آب هستیم نه راهحلهای که مساله کمبود آب را مرتفع سازد.
در حقیقت میخواهیم صورت مساله را پاک کنیم به جای اینکه راهحل درست را پیدا کنیم. البته پیدا کردن راهحل درست مساله نیازمند بینش و تفکر و مطالعه و تحقیق است. برای حل مساله کمبود آب باید منطقی به آن نگاه کرد. اولین سوال این است که چرا بحران آب داریم؟ چه کارهایی باید انجام میدادیم که بحران آب نداشته باشیم؟ آیا زراعت باعث کاهش آب و بحران آبی شده است؟ اگر اینطور باشد میتوان به عنوان ایده جدید به جهانیان اعلام کرد که راهحل خشکسالی و مشکل بحران آب، کاهش تولیدات زراعی و باغی است. میخواهم این سوال را بپرسم که اگر همه کشورهای جهان بر این عقیده اتفاقنظر داشته باشند و تولید محصولات زراعی و باغی و محصولات با مصرف آب بالا را تولید نکنند پس این محصولات کجا باید تولید شود؟ از کجا باید این محصولات را وارد کنیم؟ پس این راهحل واقعی نیست. برگردیم به اینکه آب چه مصارفی دارد. مصرف خانگی و تولیدی.
بخشی از آب مصرفی در تولید بخش کشاورزی است. آیا مصرفکنندگان خانگی مصرف بهینه دارند؟ طبیعتاً نه. سوال بعدی این است که آیا بهرهوری آب سایر تولیدات بخش صنعت و خدمات بهینه است؟ طبیعتاً اینطور نیست. ما عدم بهینگی مصرف آب را داریم. در بخش کشاورزی هم همینطور است در بخش زراعت مصرف بهینه آب نداریم. اما چرا بخش کشاورزی به عنوان چالشبرانگیزترین فعالیت برای بحران آب مطرح میشود؛ چون وزارت نیرو اعلام کرده در سال گذشته حدود 92 میلیارد مترمکعب آب در بخش کشاورزی مصرف شده است. ادعا میشود که 90 تا 94 درصد آب در بخش کشاورزی مصرف میشود. اگر به اطلاعات و آمار ارائهشده توجه شود در هر شرایطی خشکسالی و ترسالی همواره همین رقم برای مصرف بخش کشاورزی ارائه شده در حالی که طبیعتاً در خشکسالی باید مصرف آب بخش کشاورزی از زمان ترسالی بیشتر باشد.
در واقع آمار دقیق و محاسبهشده بر اساس معیارهای علمی وجود ندارد که مشخص شده باشد مصرف آب بخش کشاورزی چقدر است و هر سال چه تغییری داشته است. بنابراین برسد آمار ارائهشده مناقشه هست و نه وزارت نیرو و نه وزارت جهاد کشاورزی مبنای علمی برای ارائه آمار ندارند. حتی اگر فرض کنیم این ادعاهای آماری صحیح باشد و با کمترین خطا با واقعیت جور در آید این سوال پیش میآید آیا مقابله با بحران آب با این راهکار عملی است؟ مدیریت بهینه آب چیست؟ یعنی اینکه برداشت از منابع آبی کشور بر اساس ظرفیت و توان هر منطقه صورت گیرد. این کار با آمایش سرزمین صورت میگیرد اما ما در کشور آمایش سرزمین نداریم. بخش دیگر به ذخیرهسازی و حفاظت از آب و منابع آبی برمیگردد. اینکه عنوان میشد تنها 10 درصد از آبهای سطحی مدیریت میشوند و بقیه بلااستفاده میماند، روشهای مناسب برای ذخیره آب در زمانهای ترسالی و استفاده از آن در زمانهای نیاز به آب نداریم، جداسازی آب شرب از غیرشرب نداریم، استفاده مجدد از پسابها نداریم، سیستم پایش خشکسالی نداریم که با شرایط محیطی هماهنگ شویم و بر اساس پیشبینی خشکسالی چارهاندیشی شود و از همه مهمتر آنچه باعث کمآبی شده تغییر اقلیم است که این تغییر اقلیم به خاطر گازهای گلخانهای و از بین بردن جنگل و مرتع و محیط زیست حادث شده است که تاکنون برنامهای مدون برای مقابله با آن نداشتیم. در بخش فرهنگسازی کمتر کار کردیم و ما از بسیاری از کارهایی که کشورهای دیگر برای مقابله با کمآبی و خشکسالی انجام دادهاند غافل بوده و هستیم.
درست است که به خاطر امنیت غذایی نباید غیرعقلایی رفتار کرد اما آیا واقعاً همه رفتارهای مدیریت آب در کشور تاکنون عقلایی بوده است؟ آیا زمان تغییر رفتار اقتصادی نیست و نباید به جای اینکه مقطعی و کوتاهمدت به موضوع نگاه کنیم، اصولی و ریشهای برنامهریزی کنیم؟ رفتارهای مقطعی و کوتاهمدت برای حل مشکل فعلی بدون توجه به ریشههای مشکل خود موید مشکل دیگر خواهد شد. بارها در بازار قیمت گوشت و مرغ و سایر محصولات کشاورزی افزایش یافته و به جای بررسی دلایل مشکل، سریع برای حل کمبود بازار واردات داشتهایم و این مقطعی عمل کردن به ضرر تولید و تولیدکننده در ایران و منافع ملی بوده است. رفتار عقلایی در ارائه هر پیشنهادی منوط به ارائه تحلیل اقتصادی و اجتماعی است آیا گزارشی تهیه شده که در آن بین راهحلهای ممکن برای مقابله با بحران آب از همه ابعاد اقتصادی و اجتماعی منافع و هزینهها (ملموس و غیرملموس) را برآورد کرده باشد و بعد بهترین راهحل، کاهش سهم آب زراعت و کاهش تولید زراعت نتیجه شده باشد؟
موضوع دیگر نگاه انسانی به بهرهبرداران کشاورزی است. محور توسعه انسان است. آیا هیچ اندیشه شده است که با کاهش سهم بخش زراعت از آب، تولیدکنندگان این بخش باید برای امرارمعاش خود چه بکنند؟ آیا این عمل منجر به فقر و فقیرتر شدن کشاورزان ما نمیشود؟
به نظر من دوران کشت و زرع در ایران پایان نیافته و نباید با تصمیمات مدیریتی در مسیری قرار بگیریم که به پایان آن نزدیک شویم بلکه باید با تدبیر و تعقل علل و عوامل اصلی بحران آبی در کشور شناسایی شود و برای آن برنامهریزی کنیم. این اقلیم متنوع مستعد تولید هزاران محصول است. باید از این موهبت خدادادی درست استفاده کرد. برای این منظور باید برنامه و منابع مالی برای اجرای مدیریت بحران آب تدوین کرد. در بخش زراعت برای مدیریت بهینه آب هم میتوان چارهاندیشی کرد اولین گام مهم افزایش بهرهوری آب است که میتوان با جایگزین کردن شیوههای نوین آبیاری، تدوین برنامه کاشت متناسب با اقلیم، تدوین الگوی کشت برای هر منطقه، مطالعه در خصوص بذرهای مقاوم در برابر کمآبی، نوسازی تجهیزات آبرسانی، توسعه آبخیزداری و آبخوانداری و سایر راهکارها با مطالعه و تحقیق به آن دست یافت. در کنار این پیشنهاد میشود برای هر محصول زراعی و باغی معیارهای میزان مصرف آبی، میزان دسترسی به بازارهای وارداتی، میزان سهم در سبد تغذیهای خانوار، میزان کالری مورد نیاز برای هر فرد از طریق آن محصول محاسبه و برآورد شود و بعد محصولات بر اساس شاخصهای مورد نظر اولویتبندی شود و سپس بر اساس این اولویتبندی برنامههای کوتاهمدت برای تولید یا کاهش تولید در مقطعی خاص تنظیم و اجرا شود تا برنامههای مقابله اصلی با بحران آب به نتیجه و ثمر برسد. در کنار این میتوان راهحل موقت تولید فقط برای داخل نه صادرات را برای محصولات با نیاز آبی بالا اجرا کرد. همه این راهحلها که تولید، درآمد و کسبوکار افراد را به خطر میاندازد با توجه به بحران بیکاری کشور باید موقتی باشد و حل مشکل کمآبی با توسل به مقابله با علل آن امکانپذیر میشود.
بازگشت به صفحه نخست
نقل از :خبرآنلاین