به گزارش لقمه، آیا غذاها اعتیادآورند یا به عبارت دیگر، آیا همانطور که معتاد به تریاک و سیگار و الکل داریم، معتاد به غذا هم داریم؟ و چقدر از بحران جهانی اضافه وزن به این اعتیاد پنهان مربوط می شود؟ 1- اعتیاد چیست واقعا؟ کی معتاد است و کی نیست؟ اصلااعتیاد جرم است یا بیماری؟ اینها از آن سوالاتی هستند که روزگاری فکر می کردیم جوابش را می دانیم ولی هر چه می گذرد، ابن سیناوار باید اعتراف کنیم که نمی دانیم! آخرین پرسشی که در فصل اعتیاد کتاب «نمی دانیم ها» ثبت شده است این است: آیا غذاها اعتیادآورند یا به عبارت دیگر، آیا همانطور که معتاد به تریاک و سیگار و الکل داریم، معتاد به غذا هم داریم؟ و چقدر از بحران جهانی اضافه وزن به این اعتیاد پنهان مربوط می شود؟ گفتنش ساده است و حتی مضحک؛ مثلا اعتیاد به شکلات، پیتزا، نان خامه ای و اما ... کافی است تصور کنید که یک سیگاری راحت ترین کار دنیا یعنی ترک کردن سیگار را هزار بار تکرار می کند یا اینکه همسرش بعد از یک دعوای مفصل، پاکت سیگارش را از پنجره به بیرون پرت می کند و دست کم چند ساعتی آن هیولای مخدر را از دسترس این معتاد نگون بخت دور می کند اما آخرش هم به علت سرطان ریه به دیار باقی می شتابد. یک معتاد به غذا چه؛ یک معتاد به خوردن، تمام عمر می خورد و حتی یک بار هم آن راحت ترین کار دنیا را امتحان نمی کند و همیشه ماده مخدر را در یخچال یا کابینت خانه اش دارد (و می تواند نداشته باشد؟) و روزی سه بار هم میز می چینند و ماده مخدر را به اش تعارف می کنند و آخرش هم به علت سکته قلبی دنیای فانی را وداع می گوید. به نظر شما قصه کدامشان ترحم انگیزتر است؟ 2- اتحادیه اروپا پروژه ای تعریف کرده به نام NeuroFAST و قرار است همه مستندات علمی درباره فرضیه اعتیادآور بودن خوراکی ها جمع آوری شود. تا امروز سه اختلال مربوط به خوردن در کتب های روانپزشکی توصیف شده که از همه معروف تر آنورکسیا نوروز است. دخترهای جوانی که 40-30 کیلو بیشتر نیستند اما همچنان فکر می کنند چاقند و آخرش هم کارشان به بیمارستان می کشد. اختلال دیگر، بالیمیا نوروز است؛ آن هم بیشتر دختران را مبتلا می کند و البته اینها دختران چاقی هستند که وقتی خوراکی می بینند نمی توانند جلو خودشان را بگیرند و پرخوری می کنند. ولی بعد عذاب وجدان باعث می شود هر کار احمقانه ای بکنند که این غذا را از بدنشان خارج کنند! و اختلال سوم، Binge Eating Disorder است. (ترجمه فارسی Binge را خودتان در دیکشنری پیدا کنید!) این نام را روانپزشکان روی کسانی می گذارند که غیر از وعده های اصلی غذایی، چندین وعده دیگر هم برای خودشان تعریف می کنند و خلاصه در حال خوردنند. (شاید همان بیماری «جوع» که در طب قدیم توصیف شده). این اختلال نزدیکترین اختلال به همان اعتیاد به خوردنی است که محققان درباره اش مطالعه می کنند. 3- اگر معتاد باشیم از کجا باید بفهمیم؟ اولین علامت اعتیاد همان وسوسه است، یک جور وسواس، یک کشش غیرقابل کنترل، سرخوشی و لذت موقع مصرف و اضطراب و بی قراری وقتی که از آن دوریم. این البته اعتیاد روانی است. خیلی از مواد اعتیادآور وابستگی جسمی هم ایجاد می کنند؛ یعنی علائمی جسمی که وقتی به آن ماده نمی رسیم دچارش می شویم! دردهای جسمی مختلف، تهوع، علائم عصبی و ... اینها را می گویند سندروم محرومیت (Withdrawal Syndrome) که یکی از دلایل مهم بازگشت معتادان به مواد مخدر است و همه تکنیک های سم زدایی که برای ترک اعتیاد استفاده می شود برای همین است، وگرنه آن کشش روانی را نمی شود با سم زدایی و بستری در بیمارستان و اینجور کارها از بین برد. نکته دیگر تحمل (Tolerance) است؛ یعنی بدن فرد به تدریج عادت می کند و هر چه می گذرد، معتاد باید ماده بیشتری مصرف کند تا همان تجربه خوشایند سابق را داشته باشد. 4- به تجربه های خودمان رجوع کنیم. آیا همه مختصات اعتیاد درباره پرخوری هم صدق نمی کند؟ آیا نمی شود تصور کرد پرخوری هم یک نوع وابستگی بیمارگونه (یا جرم گونه؟!) به غذاست؟ یک نوروترنسمیتر (میانجی عصبی؛ ماده ای که از سلول های عصبی ترشح می شود و بر سلول های عصبی دیگر تاثیر می گذارد) شناخته شده هست به اسم دوپامین. ثابت شده که این ماده در فیزیولوژی اعتیاد نقش مهمی ایفا می کند. آیا نمی توان تصور کرد برخی مواد غذایی مثل مواد مخدر باعث افزایش تولید دوپامین در بدن می شوند؟ با اینحال گروهی از دانشمندان هم هستند که موافق نیستند غذاها را به لیست سیاه مواد مخدر اضافه کنیم. آنها می گویند این کار باعث می شود آدم های پرخور مسوولیت شخصی خود را نادیده بگیرند و به نوعی خودشان را تبرئه کنند. همچنین استفاده از این ادبیات باعث می شود امید آدم های چاق به کاهش وزن کمتر شود. بالاخره خلاصی از اعتیاد کار هر کسی نیست. اما دانشمندان موافق این پروژه می گویند اگر مکانیسم وابستگی جسمی و روانی افراد به غذا شناخته شود، می شود به روش های درمانی فکر کرد. همانطور که آدامس نیکوتین برای سیگاری ها ساخته شده یا داروهای جایگزین مثل متادون برای معتادان به تریاک و مشتقاتش. 5- 40-30 سال قبل، اگر می گفتید وابستگی به دخانیات یکجور اعتیاد است، کسی باور نمی کرد؛ اما این ایده را حالا همه قبول کرده اند. اگر چه کسی گوش نمی کند! همچنان همه سیگارشان را دود می کنند و در مضراتش هم تا دلتان بخواهد می توانند سخنرانی کنند. قرار است این داستان باز هم تکرار شود؟ بازگشت به صفحه نخست